مدتها بود با شروع هر رمانی در انتظار پایان آن بودم. نه آنکه در آنها نشانی از آثار نویسندگان محبوبم، کوندرا، مارکز، کافکا، تـولستوی، رولان و... را می جستم چرا که می دانم هر اثری را سبکی و نشانی است مستقل. رمان نو نیز نتوانست عطشم را فرو نشاند چرا که اگر چه هیچگاه به دنبال روانشناسی و روایت نبوده ام اما همچنان پایبند شخصیت پردازی ام. و رمان نو تنها فرم بود و توصیف .هر آنچه می خواندم سیاهه ا ی بود از آثاری که بیهوده سعی در کاوش روانشناسانه شخصیتهای خود داشتند. گفتگو در کاتدرال را آغاز کردم. نمی توانم با شعف از احساس خود به این شاهکار سخن نگویم. خدای دیگری در سرزمین ادبی ام حضور یافت. هیچگاه انتقاد از کوندرا را برنتابیده ام و اکنون انتقاد از یوسا را.چگونه می توان چنین قدرت آفرینشی داشت ؟ گفتگو در کاتدرال خیالپردازی صرف نیست همانطور که واقعیت ناب نیست .چگونه می توان ادعا کرد که ادبیات می تواند سیمای کاملی از واقعیت ارائه کند؟ دنیای ذهنی اثر با عینیت در آمیخته و از دریچه توصیف ذهنی آن میتوان به عینیت دنیای بیرون رسید. تجسمی از جامعه معاصر پرو از دیکتاتوری ژنرال مانوئل اودریا ( 1956-1948) تا حکومت ویکتور بلائونده (1960) جامعه ای که تمامی مردمانش و حتی قدرتمندانش خود را در کلافی پیچیده از تباهی دیده و ناگزیر از شکستند.
رمان با گفتگوی دو شخصیت اصلی -سانتیاگو زاوالا و آمبروسیو پرادو- در کافه ای به نام کاتدرال آغاز می گردد. نامی چالش انگیز! دانای کلی در کار نیست. شخصیتهای فراوان نه تنها فرعی نیستند که لحظاتی بازیگران اصلی می گردند و از دل گفتگوی آنان است که اثر جان می گیرد. آمبروسیو از زاوالا سوالی می پرسد. منتظر جوابیم، اما جواب داده شده همخوانی با سوال ندارد بلکه پاسخی است از زبان زوالا به شخصیتی دیگر که در گذشته ای دورتر و یا آینده صورت گرفته یا خواهد گرفت. از روایت خطی نشانی نیست و همه چیز به هم ریخته. واینگونه است که در فرم هندسی یوسا روایت پازلی می گردد که مستلزم دخالت خواننده است تا گفتگوها را از دل حوادث بیرون آورده و در کنار هم بچیند. نه از روانشناسی بالزاکی در آن نشانی ست نه از شحصیت زدایی رمان نو. آیا فرم و موضوع دو دنیای مستقل از هم هستند؟ بی شک! اما در آثار یوسا ، گفتگو در کاتدرال، جنگ آخر زمان، سور بز و غیره، فرم و موضوع در خدمت یکدیگرند.
کم گفتن از یوسا آسان نیست. این سخن کوتاه تنها در حکم سپاسگذاری ناچیزی است از لذت شناخت دنیای دیگری در سرزمین کهن ادبیات که یوسا آن را برایم میسر ساخت. با آثار یوسا سخن کوندرا برایم به یقین پیوست که امروزه رمان تنها نزد نویسنگان آمریکای لاتین به حیات خود ادامه می دهد.
درود بر شما. چه اتفاق خوبیست وبلاگتان. بار دیگر پیوندتان مبارک.
پیوست: پیوندتان کردیم.
پیوندتیم امین جان.
پیوست: پیوندتان می کنیم.