-
هنر برای....(؟)
شنبه 10 مرداد 1388 00:16
این پرسش که هنر از کی و کجا شروع شد را روزی شاید پاسخی، در خور، بتوان یافت. ولی اینکه هنر از اساس "برای چه" به وجود آمده را به گمانم هیچگاه نتوان دریافت. چیزی چون قضیه ی از- فرط- تکرار-ابله- نمایانه ی تقدم مرغ یا تخم مرغ شاید. بسا که خود من، در روزهای خوشی، به این نتیجه رسیده ام که "هنر از برای...
-
سرای کهن
چهارشنبه 24 تیر 1388 22:44
روزهای غریبی است! حال ناآشنایی ست مرا!روزگار گویی آبستن اندوه است. سرشکی تلخ و شور، از چشمه دل نهان در سینه، می جوشد شب و روز. چنان مار گرفتاری که ریزد شرنگ خشمش از نیش جگر سوز. وطنم، سرای کهنم که مسبب ناداشته های چندی پیش جوانیم بود اکنون عزیزی از عزیزانم گشته و هموطنم بذر سبز را در شوره زار تاریخ پاشیده . دیرگاهیست...
-
بحران مشروعیت یا (?So What)
جمعه 5 تیر 1388 19:28
چیزی که این روزها در مناظره های یک طرفه (که برخی از ما ایرانیها در آن به درجه ی استاد تمامی رسیده ایم) نظرم را جلب می کند، دیدگاه عده ایست که از زمان درگیری ها در ایران همان شعار کهنه ی تحریم انتخابات را سر داده اند. البته همین جا بگویم که تا پیش از این انتخابات ریاست جمهوری(؟) اخیر من نیز همفکر آنها بودم. عمده موردی...
-
بر سواد سنگفرش راه!
پنجشنبه 28 خرداد 1388 11:53
با تمام خشم خویش با تمام نفرت دیوانه وار خویش می کشم فریاد : ای جلاد! ننگت باد! آه، هنگامی که یک انسان می کشد انسان دیگر را، می کشد در خویشتن انسان بودن را. بشنو، ای جلاد! می رسد آخر روز دیگرگون: روز کیفر، روز کین خواهی، روز بارآوردن این شوره زار خون. زیر این باران خونین سبز خواهد گشت بذر کین. وین کویر خشک بارور خواهد...
-
Winston Spencer Churchill
چهارشنبه 27 خرداد 1388 12:24
Sir Chrchill once said, "Scarcely anything, material or established, which I was brought up to believe was permanent and vital, has lasted. Everything I was sure, or was taught to be sure, was impossible, has happened." چرچیل گفته، "بسیار به ندرت چیزی، اعم از مادی یا مذهبی، که به من باوراندند ماندگار و...
-
مستان
سهشنبه 26 خرداد 1388 22:36
یک خانه پرزمستان، مستان نو رسیدند دیوانگان بندی زنجیرها دریدند بس احتیاط کردیم تا نشنوند ایشان گویی قضا دهل زد، بانگ دهل شنیدند جانهای جمله مستان، دلهای می پرستان ناگه قفس شکستند، چون مرغ برپریدند مستان سبو شکستند، بر خنبها نشستند یا رب چه باده خوردند، یا رب چه مل چشیدند من دی ز ره رسیدم، قومی چنین بدیدم من خویش را...
-
Pimp
شنبه 23 خرداد 1388 13:45
Pimp I feel like a whore, Who has been sold, To the ugliest dick-head around, By her pimp. Oh, the gods above! It feels painful. It feels… It… .
-
مهربانی کی سرآمد؟
جمعه 15 خرداد 1388 23:45
این روزها بداخلاقی و بدفرهنگی گفتاری و رفتاری از سوی ایرانیان در هر کنجی دیده و شنیده می شود و حتی در کنار زدن رقبای انتخاباتی، سرلوحه کار کاندیداهای ریاست جمهوری شده است. براستی ایرانیان را چه شد؟ مهربانی کی سرآمد؟ این همان ملتی است که روزگاری با حفظ وحدت در کثرت دینی و قومی در آرامش می زیست. چندی پیش در جستجوی مسکن...
-
قضاوت
جمعه 15 خرداد 1388 12:11
The moment moral issues are raised, even in passing, he who raises them will be confronted with this frightful lack of self-confidence and hence of pride, and also with a kind of mock-modesty that in saying, Who am I to judge? actually means We're all alike, equally bad, and those who try, or pretend that they try, to...
-
بانویی از گواتمالا
دوشنبه 11 خرداد 1388 23:45
Le trésor le plus précieux, c'est de pouvoir rêver. Dans mes moments les plus difficiles et dans les situations les plus compliquées, j'ai pu rêver d'un avenir meilleur. "گرانبها ترین گنجینه ی زندگی توان رویا دیدن است. دردشوارترین و پیچیده ترین لحظات زندگیم، توانسته ام رویای آینده ای بهتر را در سر بپرورم."...
-
Memory
پنجشنبه 7 خرداد 1388 23:15
Milan Kundera, 'Testements Betrayed': (pp. 128-129) "Try to reconstruct a dialog from your own life, the dialog of a quarrel or a dialog of love. The most precious, the most important situations are utterly gone. Their abstract sense remains (I took this point of view, he took that one, I was aggressive, he was...
-
بانویی از برمه
شنبه 2 خرداد 1388 12:30
I . هفته ای که گذشت مصادف بود با از سر گیری دادگاه خانم "اونگ سان سوچی"، قهرمان-بانوی برمه (میانمار) که سالهاست پرچمدار دموکراسی در کشورش است. این نوشته ادای دینی است به همه دلیر مردان وزنانی که در راه احقاق حق لحظه ای از مبارزه نمی ایستند. II . در 19 ژوئن 1945، "اونگ سان سوچی" در رانگون برمه متولد...
-
زن و تاگور
جمعه 1 خرداد 1388 19:14
« هنگامی که مردان در راه ارضاء غریزه جنگیدن به کشت و کشتار یکدیگر می پردازند، طبیعت آنها را نادیده می انگارد، زیرا به نسبت، زنان را برای هدف خود لازم تر می بیند، و مردان چندان مورد نیازش نیستند. طبیعت با ذات غیر اقتصادی خود مخصوصا به بچه های گرسنه ستیزه جو وحریص و کسانی که هنوز از طبیعت هزینه می کنند، علاقه ای نشان...
-
Idole
دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 22:27
On m'a dit que j'ai trois idoles: le Christ, Marx et Freud. Ce ne sont que des formules. En fait, ma seule idole est la réalité . Si j'ai choisi d'être cinéaste, en même temps qu'un écrivain, c'est que plutôt que d'exprimer cette réalité par les symboles que sont les mots, j'ai préféré le moyen d'expression qu'est le...
-
Luce Irigaray
پنجشنبه 24 اردیبهشت 1388 23:49
Of course, it's impossible for each individual to create the whole of History. But I do think that any individual, a woman or a man, can and must recreate her or his personal and collective history. For this to be accomplished, everyone's body and opinions must be respected. Everyone should be able to be aware of her...
-
All the Single People
شنبه 19 اردیبهشت 1388 23:37
I. A piece of news : The Iranian government has passed a law which says that single people can't rent any houses or apartments. Now I know you're probably bending over backwards to find a meaning of the word 'single' which accounts for the above-mentioned law. Need some help? The Concise Oxford Dictionary (2004) may...
-
Shiva, the God of Death
سهشنبه 15 اردیبهشت 1388 11:05
I. T here are lawyers in Tony Gilroy's movie 'Michael Clayton' who are called Janitors. It's easy to guess why. People (rich folks that is) mess around and janitors/lawyers clean up the mess. But one of the janitors has had enough of it. I like the way the movie starts. Right from the beginning, the director tells us...
-
La Plaisanterie
شنبه 12 اردیبهشت 1388 11:56
" Toute l'histoire de ma vie, a été conçue dans l'erreur, réalise Ludvik, avec la plaisanterie de la carte postale." La plaisanterie , est l'histoire de quatres personnages principals du roman, Ludvik, Jaroslav, Helena , Kostka et les autres secondaires au moment du régime communiste en Tchécoslovaquie. Le...
-
آنجا که یک...
چهارشنبه 9 اردیبهشت 1388 11:45
رو آن ربابی را بگو، مستان سلامت می کنند وان مرغ آبی را بگو، مستان سلامت می کنند وان میر ساقی را بگو، مستان سلامت می کنند وان عمر باقی را بگو، مستان سلامت می کنند وان میر غوغا را بگو، مستان سلامت می کنند وان شور و سودا را بگو، مستان سلامت می کنند ای جان جان ای جان جان، مستان سلامت می کنند یک مست اینجا بیش نیست، مستان...
-
دانایی
جمعه 4 اردیبهشت 1388 00:05
"Solo sé que nada sé Pero sé más que aquellos Que dicen saber mucho Y no saben nada . " Socrates (407-339 BC) تنها می دانم که هیچ نمی دانم . " اما بیش از آنانی می دانم، که می گویند می دانند و هیچ نمی دانند." سقراط
-
2×5
چهارشنبه 2 اردیبهشت 1388 13:26
N on - linear narration is becoming a kind of game for filmmakers to attract and amuse the movie fans who have seen it all; remember some of the late American movies in which the omniscient narrator tells you a lie, just to make you form false ideas and then jumps out of a corner to scare you and laugh at you by...
-
زندگی در کاتدرال
دوشنبه 31 فروردین 1388 21:17
مدتها بود با شروع هر رمانی در انتظار پایان آن بودم. نه آنکه در آنها نشانی از آثار نویسندگان محبوبم، کوندرا، مارکز، کافکا، تـولستوی، رولان و... را می جستم چرا که می دانم هر اثری را سبکی و نشانی است مستقل. رمان نو نیز نتوانست عطشم را فرو نشاند چرا که اگر چه هیچگاه به دنبال روانشناسی و روایت نبوده ام اما همچنان پایبند...
-
Gods
یکشنبه 30 فروردین 1388 23:42
All great ideas, the races' aspirations All heroism, deeds of rapt enthusiasts, Be ye my Gods. Or Time and Space Or shape of earth divine and wondrous, Or some fair shape I viewing, worship, Or lustrous orb of sun or star by night, Be ye my Gods. From 'Gods' by Walt Whitman (1819-1892)
-
A thin Red Line
یکشنبه 30 فروردین 1388 23:28
"Then it's Tommy this, an' Tommy that, an' 'Tommy, 'ow's yer soul?' But it's 'Thin red line of 'eroes' when the drums begin to roll," Rudyard Kipling on how society looks down on the military until "society" needs to be defended It is said that before pre-production began, director Terrence Malick...
-
درود
شنبه 29 فروردین 1388 23:48
ونوشه در گویش مردمان شمال ایران همان بنفشه است. در زبان فارسی مثلی است که می گوید : "هر گلی بویی دارد." و می توان افزود که هر گل نیز بویی متفاوت برای افراد متفاوت دارد. ونوشه می خواهد جایگاهی باشد برای تبادل آراء و اندیشه هایی که با دیدن فیلمی، کتابی ویا شعری کوتاه حاصل می شود. بویی دل انگیز از گلی زیبا....