ونوشه

J'accuse

ونوشه

J'accuse

هنر برای....(؟)

 این پرسش که هنر از کی و کجا شروع شد را روزی شاید پاسخی، در خور، بتوان یافت. ولی اینکه هنر از اساس "برای چه" به وجود آمده را به گمانم هیچگاه نتوان دریافت. چیزی چون قضیه ی از- فرط- تکرار-ابله- نمایانه ی تقدم مرغ یا تخم مرغ شاید.

بسا که خود من، در روزهای خوشی، به این نتیجه رسیده ام که "هنر از برای هنر" بهترین نوع آن باشد. همان طور که بسیاری از کسانی که به عنوان بتهای زندگی ام پرستیده ام شان، از میان هنرمندانی بوده اند که دست کم به نظرم می رسیده که هیچ ارتباط دو طرفه ای با حیات اجتماعی زمانه ی خود نداشته اند؛ که اگر هم از این حیات برای بیان مؤثرتر حرفهای هنری شان استفاده کرده اند، نه نسخه ای برایش می پیچند و نه حتی شفای عاجلی برایش انتظار می کشند.

به هر روی باید، بدون درد و کتک، اعتراف کنم که اکنون آن حرفها برایم بسیار مرفهانه و از سر دلخوشی و شکم سیری به نظر می آید. دیگر اصلن به نظرم می آید که هنری که تعهد را، دست کم در بحران های اجتماعی، نادیده می گیرد و همچون زمان آرامش اجتماعی جوهرش همان "هنر از برای هنر" است ارزش چندانی برایم ندارد.

شاید ما ایرانی ها یکی از بهترین نمونه های هنر متعهد را در زمینه ی موسیقی سالهای پیش و کمی پس از انقلاب 57 تجربه کرده باشیم. نوعی موسیقی که نه پیشینه ای داشت و نه دیگر تکرار شد. شاید بگویید که تکرار آن فرم و ساختار دیگر محلی از اعراب نداشته که خواهم گفت موافقم. ولی به گمانم نتوان گفت که "روح" هنر متعهد آن زمان نیز دیگر مورد نیازمان نبوده.  

در حوادث تلخ وشیرین پس از انتخ(ص)ابات 88، یکی از شیرین ترین هایش وقتی بود که آقای شجریان با ته لهجه ی همیشگی اش، و با عصبانیتی نه چندان معمولی، صدایش را صدای خس و خاشاکی خواند که برای خس و خاشاک "هم" خوانده است و خواستار پایان یافتن پخش صدایش در صدا و سیمای جمهوری اسلامی شد. در اینکه این کار فی نفسه حرکتی در جهت هنر متعهد می تواند باشد شک بسیار است. ولی با توجه به اینکه، به هر دلیل تاریخی و یا اجتماعی، ایشان را شهریار آواز ایران خوانده اند و محبوبیتی شگفت و شگرف در این سرزمین دارند به یقین می توان اقدام ایشان را فعالیت متعهدانه ی یک هنرمند بزرگ نامید. درود بیکران بر او.

در بخشی از کتاب بزرگش، مجمع الجزایر گولاگ، سولژنیتسین از مترانی روسی می گوید که در برابر پرسش کلیشه ای "آیا شما این نظام را قبول ندارید؟!" در دادگاه پاسخی غیر کلیشه ای می دهد: "نه!". و نویسنده ی شهیر روسی می گوید که بارها با خود اندیشیده که اگر همه ی کسانی که در مظان اتهام بودند این حرف را می زدند، آیا باز هم روسها گرفتار استالین می ماندند.

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلی سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 02:55 ب.ظ


...می نشینم تا مه بیاید و پنهانم کند،
نه چراغی از این شب تشویش خواسته بودم
نه نامی که بر کتیبه باد
تنها ای کاش تهور یک پرنده ی بی پر و بال در من بود،
پرنده ای که هرگز دو بهار کوتاه را
تنها در یکی آشیانه خاموش نزیسته بود....

سید علی صالحی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد