ونوشه

J'accuse

ونوشه

J'accuse

بامداد ۱

...

من بودم و شدم

نه زان گونه که غنچه ای گلی

یا ریشه ای که جوانه ای

یا یکی دانه که جنگلی

راست بدان گونه که عامی مردی شهیدی

تا آسمان بر او نماز برد

من بی نوا بندگکی سربراه نبودم

و راه بهشت مینوی من بزرو طوع و خاکساری نبود

مرا دیگر گونه خدایی می بایست

شایسته ی آفرینه ای که نواله ی ناگزیر را گردن کج نمی کند

و خدایی دیگر گونه آفریدم

...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد