ونوشه

J'accuse

ونوشه

J'accuse

تفهیم اتهام لیبرالی

دوست عزیزی نقدی بر یکی از نوشته های پیشین من نوشت که هم مخالف بود و هم بسیار مؤدبانه.

ترکیب این سه مقوله یعنی نقد، اختلاف نظر و ادب چنان برایم شادی آفرین شد که تصمیم گرفتم دیالوگی برقرار کنم با این دوست نادیده وناشناخته. به همین منظور ابتدا متن نقد این دوست عزیز را می گذارم و سپس پاسخی را که به نظرم می رسد:

" شاید نوشته شما را می توان ارجاع داد به انقلاب اسلامی خودمان. به واقع که بنیاد گرایی امروز حاصل بنیادگرایی و کم فهمی آن به قول هوادارانشان اعلی حضرت بود.(چرا؟) امام در کشف الاسرار می فرمایند :" به چه کسی برمیخورد اگر یک مجلسی از فقها همانطور که در قانون مشروطه آمده در کنار این مجلس باشد و مواظب باشد تا قوانین خلافی با اسلام نداشته باشد؟ " (نقل به مضمون)

در واقع امام ابتدا یک رادیکال طرفدار انقلاب نبود بلکه طرفدار اصلاح اجتماعی بود. و اگر آقایانی که مدعی عقل هستند امروز فکری به حال ملت نکنند بار دیگر در منجلاب بنیادگرایان لیبرال جدیدی می افتیم که از ریشه اسلام را میزنند. ای کاش جنبش امروز هر چه زود تر پیروز شود وگرنه بار دیگر سر کار خواهیم رفت! و در آن صورت است که سیکلی به وجود خواهد آمد که هر 50 سال ما حکومتمان را از راست راست به چپ چپ تغییر دهیم. چاره ی کار تعادل است که چه خوش گفته اسلام و رسول آن که اگر خارجی ها او را به عنوان یک پیامبر قبول نداشته باشند به عنوان مصلح اجتماعی قبول دارند که سعادت ما در تعادل است و چه سخت است این تعادل چون که باید بر لبه ی تیز تیغ راه رفت.

و اما بخش دوم صحبت شما

اینکه مراجع چیزی نمی گویند ، واقعیت این است که مراجع مثل من وشما حرارت ندارند! آنها بیشتر در فکر این هستند تا هیچ حکومتی از دست نرود. تاریخ نشان داده که مراجع تا لحظه ی آخر امید به یک حکومت با آن کنار می آیند و تذکر می دهند. و شاید این حکومت به آنجا نرسیده که الزام به نابودی اش باشد. شاید هنوز مراجع افرادی چون خاتمی و موسوی و کروبی را کور سویی می دانند که باعث امید برای اصلاح این حکومت است. مطمین باشید که مراجع اگر لازم باشد حتی قید این حکومت به اصطلاح اسلامی را هم میزنند.

دوم: مرجع هیچگاه مصداق سازی نمی کنند جز در موارد حاد. مثل شاه که امام در اواخر مبارزه بود که مستقیم او را طاغوت مینامید. حتی آیت الله العظمی منتظری هم در نامه ی اخیر مصداق نمی سازد و تشخیص جایر را به مردم میسپارد. بنابراین باید حرکتی شود تا مراجع در کنار آن باستند. مراجه هیچگاه مردم را به خیابان دعوت نمی کنند ولی اگر به خیابان آمدند حمایت میکنند پس چندان با بخش دوم صحبت شما موافق نیستم."

نخستین موردی که در پاسخ به این دوست به ذهنم خطور کرد خود در واقع یک پرسش بود(البته این مورد را فقط از ایشان ندیدم، بلکه در ادبیات نقادی کشورمان بسیار است). پرسش این است: آیا تا به حال معنی واژه ی لیبرال (Liberal) را جسته اید که ببینید اصلن با بنیادگرایی (Fundamentalism) سنخیتی دارد که آن دو را در ترکیب "بنیادگرایی لیبرال" در کنار هم می نشانید؟ می دانید نخستین و مهمترین معنای واژه ی لیبرال (به نقل از Concise Oxford Dictionary 11th Edition) این است: "شخص احترام گذارنده و پذیرنده ی رفتار و عقایدی که با رفتار و عقاید خودش متفاوت است." می دانید در اروپا چه ریشه ای دارد این واژه و چه جانبازی ها که بر سرش نشده؟ و هر جا که به دست فراموشی سپرده شد، چه خونها که در پی اش ریخته نشده؟ می دانید که تا به این جای تاریخ تنها حکومت هایی که انسان ها در آن از درجه ای از اهمیت برخوردار بوده اند، این واژه را (گهگاه به همراه ترکیب اضافه ی دموکراسی) یدک کشیده اند؟ از همه ی دوستانی که گمان می کنند یک ایدئولوژی (با هر نام یا تئوری) وجود داشته که اصل نخستینش، بی بروبرگرد، شرافت انسانی بوده و بس، تمنا می کنم به من آدرسش را بدهند تا از لیبرال بودن دست کشیده و آن مذهب را سرلوحه ی زندگیم قرار دهم.

 هر ایدئولوژی ای خدایی از برای خود ساخته و می سازد و باز همان قصه ی تکراری سر خم کردن انسان است در برابر آن خدا. البته این سرخم کردن ها نام هم دارند: لطف پروردگار، حمایت از رنجبران عالم، دازاین، طبیعت، و چه و چه. ولی تا جایی که من می دانم "تنها و تنها" لیبرالیسم است که برتر از همه ی اینها، حتی برتر از دموکراسی، "انسان" برایش مهم است.

تکته ی دوم: کاش شما دوست عزیز در عمل به اندازه ی همان "خارجی ها" به پیامبرتان به عنوان یک مصلح اجتماعی نگاه می کردید. که آن وقت به یقین پی می بردید که سکوت آقایان مراجع نه تنها در جهت ایجاد تعادل نبوده و نیست، بلکه آشکارا دفاع از همان جائری ست که آیت الله العظمی فرمودند.

من نمی دانم که از مقاله ی میانه روانه و با ترس نگاشته شده ی من چطور به حرارت من پی برده اید، ولی دوست عزیز، به نظرم می رسد که مراجع مورد علاقه ی شما از فرط سرما تبدیل به فسیل شده اند. و این در حالی ست که وقتی در مورد مراجع در طول تاریخ صحبت می کنید باید امثال ملا احمد نراقی و میر محمدحسین خاتون آبادی و دیگرانی چون اینها را نیز در نظر بگیرید که با هیچ چسبی در دنیا نمی توان طرفداری از مردم وامت را به آنها وصل کرد.

در خاتمه امیدوارم تلخی یا جسارتی اگر از این نوشته دیدی ببخشی که دوست ندارم نخستین مخالفم در ونوشه را به همین راحتی از خود برنجانم.    

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین جمعه 13 شهریور 1388 ساعت 05:47 ق.ظ

سلام آقای حیدری عزیز .
مطلب جالبی بود . در خصوص مراجع کاملا با شما موافقم .
امید وارم همیشه در راه بیدارگری کوشا و پیروز باشید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد